| گالری عکس | |||
با پای برهنه از دریا می آمدم
تا انتهای غروب
وقتی که کفشهایم پر از دانه ی شن بود
وقتی که صدفها را به ارمغان تو عاشقانه چیدم
دریا پر از مهتاب بود
وقتی که چشم منتظرم
ستاره ها را بدرقه می کرد
سپیده ی اندوه سر زد
وتنها مرغان سپیدعاشق
مرا می خواندند
وقتی که ترا میان خلوت ساحل
ودریای مسافر گم کردم.
***********************
هر کس به طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا دوست جدا می شکند
بیگانه اگر می شکند حرفی نیست
از دوست بپرسید که چرا می شکند
*********************
در اتاقی که به اندازه تنهایی من جا دارد
دل من
که به اندازه یک عشق است
به بها نه های ساده خوشبختی خود می نگرد
به زوال زیبای گلها در گلدان
به نهالی که تو در با غچه خانه مان
کاشته ای
وبه آواز قناریها
که به اندازه یک پنجره می خوانند
*********************
تنها چیزی که به آتیش میکشم خاطره های خوبته
آخه تو یه روزی زندگیم بودی
عزیزم دوست دارم حتی اگه تو قلب تو
دیگه جایی واسه من نباشه
آخه من هنوز همونم که بهت گفته بودم
نازنینم هر چه هستی باش اما باش...
**********************
سهم من از تو دوری تو لحظه های بی کسی
قشنگی قسمت ماست که ما بهم نمی رسیم